کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخزن
لغتنامه دهخدا
مخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابدهر دو نه جوهرند ولی نام جوه...
-
واژههای مشابه
-
مخزن کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
مخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1246 هَ . ق . که سی ساله بود به طاعون درگذشت . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 456).
-
واژههای همآوا
-
مخضن
لغتنامه دهخدا
مخضن . [م ِ ض َ ] (ع ص ) آنکه لاغر و رام گرداند ستور را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نفت گیری
لغتنامه دهخدا
نفت گیری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نفت گرفتن .نفت در مخزن ریختن . مخزن کشتی را پر از نفت کردن .- نفت گیری کردن چراغ را ؛ نفت در مخزن چراغ ریختن .
-
فاس
لغتنامه دهخدا
فاس . (ع اِ) نباتی که به یونانی اندروصارون گویند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فارسی شود. || طرفاست . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قاقسبوس
لغتنامه دهخدا
قاقسبوس . [ ] (معرب ، اِ) کمون بری . (فهرست مخزن الادویه ). || شاه ترج بری . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قافنوس شود.
-
قسنوس
لغتنامه دهخدا
قسنوس . [ ] (معرب ، اِ) قسناسیس . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسناسیس شود. || لادن . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فیقن
لغتنامه دهخدا
فیقن . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی قرطم است . (فهرست مخزن الادویه ).- فیقن اغریون ؛ قرطم بری است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
الاملک
لغتنامه دهخدا
الاملک . [ ] (اِ) بلغت دیلمی قاشرا است . (فهرست مخزن الادویه ).در تنکابن و طبرستان الاملک گویند. (مخزن الادویه ).
-
جربوب
لغتنامه دهخدا
جربوب . [ ] (اِ) جلبوب است . (فهرست مخزن الادویه ). و جلبوب نوعی از لبلاب است . (از فهرست مخزن الادویه ). حلبوب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) شاید یکی مصحف دیگری است .
-
صریرا
لغتنامه دهخدا
صریرا. [ ص َ ] (اِ) نام گلی است که آن را بستان افروز وتاج خروس خوانند. (برهان ) (فهرست مخزن الادویه ). || بنات وردان . (فهرست مخزن الادویه ). || بادروج . (الفاظ الادویة) (فهرست مخزن الادویه ).
-
برغور
لغتنامه دهخدا
برغور. [ ب ُ ] (اِ) برغول . (فهرست مخزن الادویه ). بلغور. حشیش است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به حشیش و بلغور شود. || گندم نیم آس کرده است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بلغور شود.