کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنج
واژهنامه آزاد
گنجایش
-
گنج
واژهنامه آزاد
gonj زنبور
-
گنج
واژهنامه آزاد
در پهلوی باستان، به معنا و تونمای اندوخته، یا ذخیره و گردآوری شده از هر چیز که دارای ارزش و سزاوار ذخیره کردن باشد، مانند گنچ فلزات گرانبها. از اینجاست که در تالش، جمهوری آذربایجان، و حتی در ترکیه جوان را گنچ می گویند.
-
جستوجو در متن
-
حجم
واژهنامه آزاد
گُنج، گُنجا، گُنجایش.
-
صولان
واژهنامه آزاد
روستایی از شهرستان قلعه گنج در استان کرمان.
-
زیاد شدن
واژهنامه آزاد
افزودن. و ز آن پس که بردیم بسیار رنج / بپالود خوی و بیفزود گنج (فردوسی).
-
کاملا
واژهنامه آزاد
پاک. چنان دان که این گنج ما پشت تست/ زمانه کنون پاک در مشت تست (فردوسی).
-
لواده
واژهنامه آزاد
(لَوادِه)نام یکی از پهلوانان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی در شاهنامه(چاپ مسکو) ز تخم لواده چو هشتاد و پنج سواران رزم و نگهبان گنج
-
وحشت
واژهنامه آزاد
نهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آید فریبش.
-
رودبار جنوب
واژهنامه آزاد
جُ - نام یکی از شهرستان های استان کرمان با جمعیتی بالغ بر 126000 نفر که از شمال به شهرستان عنبرآباد ، از شرق به شهرستان ریگان بم ، از غرب به شهرستان قلعه گنج و کهنوج و از جنوب به دلگان از توابع شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان متصل است. شغل ع...
-
پاسند
واژهنامه آزاد
نام روستایی در سه کلیومتری شرق شهرستان بهشهر. گفته می شود نام اصلی آن پاسنگ بوده و در گذر زمان به پاسند تغییر یافته است، چون این روستا روی لایه های سنگی قرار گرفته که بعد از کمی حفاری از زیر خاک نمایان می شود. و افسانه ای وجود دارد که گنج بزرگی زیر س...
-
دستکش
واژهنامه آزاد
دستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش. 2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:ساقی شب دستکش جام تست/ مرغ سحر دستخوش نام تست. 3. نوعی نان که با دست خالی به تنور داغ می چسب...
-
نبیک
واژهنامه آزاد
نبیک نامی است استخراج شده از نبیگ. نبیگ کلمه ای است از زبان فارسی پهلوی از ریشه نبشتن، به معنای کتاب. این کلمه در لغت نامه فارسی پهلوی که به کوشش پروفسور مککنزی استاد دانشگاه Gottingen گردآوری شده و انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را به چاپ رسانده است در...