کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پارسا
/pārsā/
معنی
کسی که از گناه بپرهیزد و به طاعت و عبادت روز بگذراند؛ پرهیزکار؛ پاکدامن؛ زاهد: ◻︎ خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت پیران پارسا را (حافظ: ۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باتقوا، پاکدامن، پرهیزکار، پرهیزگار، خداترس، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، مومن، متدین، متشرع، متقی، متورع، معصوم، وارسته
۲. عارف
۳. پارسی ≠ ناپارسا
دیکشنری
ascetic, chaste, devout, God-fearing, godly, immaculate, just, pandit, pious, prayerful, religious, righteous, spiritual, straight-arrow, virtuous
-
جستوجوی دقیق
-
پارسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārsā) آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند ، پرهیزگار ، زاهد ، متقی ، دیندار ، متدین ، مقدس ، عارف ، دانشمند .
-
پارسا
واژگان مترادف و متضاد
۱. باتقوا، پاکدامن، پرهیزکار، پرهیزگار، خداترس، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، مومن، متدین، متشرع، متقی، متورع، معصوم، وارسته ۲. عارف ۳. پارسی ≠ ناپارسا
-
پارسا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - پاک دامن ، زاهد. 2 - ایرانی . 3 - عارف ، دانشمند.
-
پارسا
لغتنامه دهخدا
پارسا. (اِخ ) یکی از بخشهای سقز کردستان بجای ابوالمؤمن . (فرهنگستان ).
-
پارسا
لغتنامه دهخدا
پارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است که : «پارسا مرکب است از پارس که لغتی است در پاس بمعنی حفظ و نگهبانی و از الف که چون لاحق کلمه شود افاده معنی فا...
-
پارسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [جمع: پارسایان] ‹پارسای› pārsā کسی که از گناه بپرهیزد و به طاعت و عبادت روز بگذراند؛ پرهیزکار؛ پاکدامن؛ زاهد: ◻︎ خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت پیران پارسا را (حافظ: ۲۶).
-
پارسا
دیکشنری فارسی به عربی
تقي
-
پارسا
واژهنامه آزاد
نماز خوان_ دانا _زیرک
-
واژههای مشابه
-
علیپارسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ali pārsā) (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب ، ← علی و پارسا .
-
مهدیپارسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahdi pārsā) (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب ، ← مهدی و پارسا .
-
پارسا شدن
لغتنامه دهخدا
پارسا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زَهادَت . زُهد. اِحصان .
-
محمد پارسا
واژهنامه آزاد
اسمی پسرانه
-
جستوجو در متن
-
زاهد
فرهنگ واژههای سره
پارسا