کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پارس
/pārs/
معنی
قومی آریایینژاد که در زمان قدیم در پارس و عیلام سکنی اختیار کرده و مرکّب از چند قبیلۀ برزگر و چند قبیلۀ صحرانشین بودند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ایرانزمین، ایران، فارس
۲. عوعو، واقواق، هفهف
۳. پوزپلنگ
فعل
بن گذشته: پارس کرد
بن حال: پارس کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارس
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایرانزمین، ایران، فارس ۲. عوعو، واقواق، هفهف ۳. پوزپلنگ
-
پارس
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِصت .) آواز سگ ، عوعو.
-
پارس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) نام قوم ایرانی و محل سکونت ایشان در جنوب ایران .
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . (اِ) آواز سگ . بانگ سگ . علالای سگ .عَوعَو. هفهف . عفعف . وَغواغ . وَعوع . وَکوَک . نوف .- پارس کردن ؛ عوعو کردن سگ . نوفیدن . بانگ کردن سگ به شب چون غریبی نزدیک شود.- امثال :سگ در خانه ٔ صاحبش پارس میکند ؛ یعنی هر کس در خانه ٔ خویش یا نزد ک...
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . (اِخ ) صورتی دیگر از کلمه ٔ فارس است . منسوب به قوم پارس َ از قبایل آریائی ایران . و سپس این کلمه بر تمام مملکت ایران اطلاق شده است برای تاریخ پارس رجوع به کلمه ٔ فارس شود : چنان بد که در پارس یکروز تخت نهادند زیر گل افشان درخت . فردوسی .و بوع...
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . (اِخ ) نام پسر پهلوبن سام که گویند اصطخر بناکرده ٔ اوست . (برهان ).
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . (ترکی ، اِ) جانوری است شکاری کوچکتر از پلنگ . (برهان ). یوز. فهد. وَشق . و پارس بدین معنی ترکی است .
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . [ س َ ] (اِخ ) نام سرزمین پارس . رجوع به فارس و پارس و رجوع به بلادالخاضعین شود.
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . [ س َ ] (اِخ ) نام قوم پارسی . رجوع به فارس شود.
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس . [رُ ] (اِخ ) جزیره ای از گنگبار سیکلاد بجنوب دِلس و بدانجا مرمرهای سفید و زیبای مشهور بوده است . مولد آرشیلوک . صاحب 7700 تن سکنه و عاصمه ٔ آن به همین نام دارای 2700 تن سکنه است .
-
پارس
لغتنامه دهخدا
پارس .(اِخ ) نام یکی از پهلوانان ایران بعهد یزدگرد(؟).
-
پارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārs قومی آریایینژاد که در زمان قدیم در پارس و عیلام سکنی اختیار کرده و مرکّب از چند قبیلۀ برزگر و چند قبیلۀ صحرانشین بودند.
-
پارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārs بانگ سگ در موقع حمله؛ عوعو.〈 پارس کردن: (مصدر لازم) عوعو کردن سگ.
-
پارس
واژهنامه آزاد
نام سرزمین ایران