کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واکشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واکشیدن
/vāke(a)šidan/
معنی
بازکشیدن؛ بیرون کشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
loll, lollop, lounge
-
جستوجوی دقیق
-
واکشیدن
لغتنامه دهخدا
واکشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بازکشیدن . (ناظم الاطباء). || دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ). والمیدن ، و آن بر زمین خوابیدن است برای دور کردن خستگی نه برای آنکه به خواب روند. (آنندراج ). به درازا خفتن . والمیدن . لمیدن : ...
-
واکشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) vāke(a)šidan بازکشیدن؛ بیرون کشیدن.
-
واکشیدن
لهجه و گویش تهرانی
گوشه نشینی،ترقی کردن.
-
جستوجو در متن
-
جلب کردن
فرهنگ واژههای سره
واکشیدن
-
fetches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزیده، اوردن، واکشیدن، رفتن و اوردن
-
fetch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفتن و آوردن، واکشی، بهانه، اوردن، واکشیدن، رفتن و اوردن
-
لم زدن
لغتنامه دهخدا
لم زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) واکشیدن و خوابیدن به فراغت . (برهان ). خفتن به آسایش .
-
سجور
لغتنامه دهخدا
سجور. [ س ُ ] (ع مص ) ناله واکشیدن شتر. (المصادر زوزنی چ بینش ص 23). (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن و نالیدن شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
والمیدن
لغتنامه دهخدا
والمیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به یک سوی بدن مستریح دراز کشیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). واکشیدن . لم دادن . به فراغت خوابیدن . (ناظم الاطباء).
-
تماوت
لغتنامه دهخدا
تماوت . [ ت َ وُ ] (ع مص ) مردگی نمودن به دروغ . (زوزنی ). خودرا مرده نمودن . (آنندراج ). خود را به حالت مردن وانمود کردن . (ناظم الاطباء). || خود را واکشیدن از مناهی ، و پارسایی به دروغ و ریا. (آنندراج ).
-
لمیدن
لغتنامه دهخدا
لمیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب . لم دادن . والمیدن . واکشیدن . آرمیدن . به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن . نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن . و رجوع به لم دادن شود.
-
برخیدن
لغتنامه دهخدا
برخیدن . [ب َ دَ ] (مص ) تفتیش کردن . (زمخشری ). (یادداشت بخط مؤلف ). پرخیدن . (زمخشری ). || بیرون کشیدن . || واکشیدن . بدر آوردن . || دروکردن . || گشادن صوف و پنبه . || موستردن . || خارچیدن اطراف باغ و مانند آن . || مبدل شدن . || میخ کوفتن . || نصب...
-
کشواکش
لغتنامه دهخدا
کشواکش . [ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) کشیدن و واکشیدن . کش و واکش . || کشمکش . تعارض . جدال . گیرودار. جنگ . || اختلاف . (یادداشت مؤلف ). || کشیدگی از این طرف به آن طرف . (ناظم الاطباء). تمطی . کنهزه . کشاکش .(از ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به کش و واکش ...
-
سجر
لغتنامه دهخدا
سجر. [ س َ ] (ع مص ) تافتن و گرم کردن تنوررا. (منتهی الارب ). به آتش تافتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || پر کردن جوی را. (منتهی الارب ). پر کردن . (تاج المصادر) (دهار) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || ریختن آب را در حلق کسی . || بانگ...