کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نهازی
/nohāzi/
معنی
پیشروی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهازی
لغتنامه دهخدا
نهازی . [ ن ُ ] (حامص )پیش آهنگی . پیش روی . پیشوائی . نهاز بودن : نیابد عدوی تو هرگز بلندی نیابد بز لنگ هرگز نهازی . قطران .رجوع به نهاز شود.- نهازی کردن ؛ پیشاهنگ شدن . پیشرو رمه گشتن . راهبری کردن : دل گمراه را زی راه دین کش به از تو کرد نتوان کس...
-
نهازی
فرهنگ فارسی معین
(نُ) (حامص .) پیشوایی ، رهبری .
-
نهازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] nohāzi پیشروی.
-
جستوجو در متن
-
جلد
لغتنامه دهخدا
جلد. [ ج ِ ] (ع اِ) پوست . (ترجمان علامه ٔجرجانی ص 39). ج ، اَجلاد، جُلود. صَله . (بحرالجواهر). پوست حیوان . (غیاث اللغات از منتخب اللغات و بهارعجم ). پوست از هر حیوان . (منتهی الارب ) (از یادداشت های دهخدا). پوست حیوانات و بدین معنی عربی است ، به مع...
-
بز
لغتنامه دهخدا
بز. [ ب ُ ] (اِ) گوسفند اعم از آنکه دنبکی باشدیا غیردنبکی ، و آنرا به عربی تیس گویند. (آنندراج ).قسمی از گوسپند بی دنبه که دارای شاخهای راست بدون اعوجاج است و نر و ماده میباشد. (ناظم الاطباء). گوسفند شاخ و ریش دار بی دنبه . (یادداشت دهخدا). پستانداری...