کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستخف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مستخف
/mostaxaf[f]/
معنی
کسی که خوار و سبکشمردهشده؛ خواروزبون.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستخف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ خَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) سبک شمرده ، خو ار داشته . 2 - (ص .) خوار، زبون .
-
مستخف
لغتنامه دهخدا
مستخف . [ م ُ ت َ خ َف ف ] (ع ص ) سبک داشته . سبک شمرده شده . || بی ارزش . پست : که مرا این علم آمد زان طرف نی ز شاگردی سحر مستخف . مولوی (مثنوی ).فوقی آنجاست از روی شرف جای دور از صدر باشد مستخف . مولوی (مثنوی ).و رجوع به استخفاف شود.
-
مستخف
لغتنامه دهخدا
مستخف . [ م ُ ت َ خ ِف ف ] (ع ص ) سبک شمرنده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). استخفاف کننده . خواردارنده . (آنندراج ) (اقرب الموارد) : این امیر مستخف است و حق خدمت نمی شناسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 654 و چ فیاض ص 866). و رجوع به استخفاف شود.
-
مستخف
لغتنامه دهخدا
مستخف . [ م ُ ت َ فِن ْ ] (ع ص ) مستخفی . نعت فاعلی از مصدر استخفاء. رجوع به مستخفی و استخفاء شود. || مستتر. پنهان . پوشیده : سواء منکم من أسرالقول و من جهر به و من هو مستخف باللیل و سارب بالنهار. (قرآن 11/13).
-
مستخف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستخفّ] [قدیمی] mostaxaf[f] کسی که خوار و سبکشمردهشده؛ خواروزبون.
-
واژههای مشابه
-
مُسْتَخْفٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کسی که مخفیانه حرکت می کند
-
واژههای همآوا
-
مُسْتَخْفٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کسی که مخفیانه حرکت می کند
-
جستوجو در متن
-
مستخفی
لغتنامه دهخدا
مستخفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستخف . نهان و پوشیده گردنده . (آنندراج ). آنکه خود را پنهان و پوشیده می گرداند. رجوع به استخفاء شود.
-
مهان
لغتنامه دهخدا
مهان . [ م ُ ] (ع ص ) (از «هَ ون ») خوارکرده شده . ذلیل کرده شده . (ناظم الاطباء). اهانت کرده شده . (غیاث اللغات ). خوار. ذلیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مستخَف ّ. اهانت شده . استخفاف شده . (یادداشت مؤلف ) : یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه ...
-
حجرالقمر
لغتنامه دهخدا
حجرالقمر. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبدالقمر. رغوة القمر. بصاق القمر. بزاق القمر. افروسالنیتوس . مها. مهو. سالنیطس . افروسلونن . و آن نوعی جبسین باشد . سنگی است که نقره را جذب میکند و در حین زیادتی نور قمر اغبریت او مبدل بسفیدی میشود با ...