کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبل زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طبل زن
/tablzan/
معنی
دهلزن؛ طبلنواز؛ طبلچی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبل زن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) طبال ، دهل زن .
-
طبل زن
لغتنامه دهخدا
طبل زن . [ طَ زَ ] (نف مرکب ) طبال . نقاره چی . دُهُل زن . (آنندراج ). طبلچی : زیغبافان را با وشی بافان ننهندطبلزن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعباس .بر لب آب ، مطربان ترمذ و زنان ِ پایکوب و طبلزن ، افزون سیصد تن دست به کار بردند.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص...
-
طبل زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (موسیقی) tablzan دهلزن؛ طبلنواز؛ طبلچی.
-
واژههای مشابه
-
نوازندۀ طبل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← طبلنواز
-
طبل زدن
واژگان مترادف و متضاد
طبل نواختن، دهلزدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبلکوبیدن
-
bass drum
طبل بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبل دوطرفۀ بزرگی که غالباً در سازگان سمفونیک و دستههای موسیقی نظامی و جاز کاربرد دارد
-
طبلزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← طبلنواز
-
side drum, snare drum
طبل کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبل دوطرفۀ کوچکی که بر روی پوست زیرین آن رشتههایی کشیده شده است
-
drummer
طبلنواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوازندۀ سازی از خانوادۀ طبلها متـ . نوازندۀ طبل، طبلزن، طبال
-
drums
طبلها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] خانوادهای از پوستصداها که در آنها با ارتعاش پوستی که روی بدنه کشیده شده است، صدا ایجاد میشود
-
طبل خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنابه از: 1 - رمیدن . 2 - خود را کنار گرفتن .
-
طبل خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا) [ ع - فا. ] (ص فا.)1 - پُر - خور. 2 - مفتخور.
-
طبل خوردن
لغتنامه دهخدا
طبل خوردن . [ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رم کردن و رمیدن باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). خود را کناره کردن . (غیاث اللغات ). رشیدی این مصراع را ازمولوی برای معنی رمیدن شاهد آورده است : عمریست در عطای تو من طبل میخورم .صاحب آنندراج پس از ...
-
طبل خواری
لغتنامه دهخدا
طبل خواری .[ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مفت خواری : چون به انبازیست دنیا برقرارهر کسی کاری گزیند زِ افتقارطبل خواری در میانه شرط نیست راه سُنت کار و مکسب کرد نیست . مولوی .رجوع به طبل خوار شود.