کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنگور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکنگور
/sekangur/
معنی
۱. [مخففِ سرکهانگور] = سرکه
۲. [مخفف سگانگور] (زیستشناسی) = تاجریزی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکنگور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سگنگور› [قدیمی] sekangur ۱. [مخففِ سرکهانگور] = سرکه۲. [مخفف سگانگور] (زیستشناسی) = تاجریزی
-
جستوجو در متن
-
بارج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāraj سکنگور؛ تاجریزی؛ عنبالثعلب.
-
لما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] lamā عنبالثعلب؛ تاجریزی؛ سکنگور.
-
ثلثان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] salasān عنبالثعلب؛ سکنگور؛ تاجریزی.
-
اولنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اولج، لنج› [قدیمی] 'ulenj ۱. خوشۀ انگور که حبههای آن را کنده باشند.۲. (زیستشناسی) عنبالثعلب؛ سکنگور.
-
ثعالة
لغتنامه دهخدا
ثعالة. [ ث ُ ل َ ] (ع اِ) روباه ماده . || عنب الثعلب . تاجریزی . سکنگور. روباه تُربَک . || ثعالةالکلأ؛ گیاه خشک .
-
تاجریزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (زیستشناسی) tājrizi گیاهی علفی و پرشاخه با برگهای پهن و دندانهدار، گلهای سفید و میوههای ریز و سرخرنگ شبیه دانۀ انگور که در طب به کار میرود؛ انگور روباه؛ روباهرزک؛ روباهرزه؛ روباهتربک؛ روسانگروه؛ روسانگرده؛ سکنگور؛ سگنگ...