کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلوان
/solvān/
معنی
۱. فراموش کردن؛ از یاد بردن امری یا کسی.
۲. سرگرم شدن.
۳. خرسند و بیغم شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلوان
فرهنگ نامها
(تلفظ: selvān) (= سلوانا) ، ← سلوانا ؛ (در عربی) سُلوان /solvān/ کشفِ غم و اندوه و از بین بردن آن .
-
سلوان
لغتنامه دهخدا
سلوان . [ س ُل ْ ] (اِخ ) چشمه ای است عجیب بقدس که در روز یک یا دو بار روان گردد و بدان برکت جویند. (منتهی الارب ). عین سلوان در نزدیک بیت المقدس . (دمشقی ). رجوع به سلوام ، سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 34 و ناظم الاطباء شود.
-
سلوان
لغتنامه دهخدا
سلوان . [ س ُل ْ ] (ع اِ) مهره ٔ افسون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب باران است که بر مهره ٔ افسون ریخته به عاشق خورانند تا از عشق تسلی یابد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || داروی بی غمی است که خوردن آن اندوه را دور کند و آنرا مفرح ه...
-
سلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] solvān ۱. فراموش کردن؛ از یاد بردن امری یا کسی.۲. سرگرم شدن.۳. خرسند و بیغم شدن.
-
واژههای مشابه
-
عین سلوان
لغتنامه دهخدا
عین سلوان . [ ع َ ن ِ س ُ ] (اِخ ) چشمه ای است در وادی جهنم در بیخ کوه بیت المقدس . آب کمی دارد. و گویند سلوان محله ای است در ربض شهر بیت المقدس . در زیر آن چشمه ٔ گوارایی جاری است که باغهای بزرگی را سیراب میکند. این آب را عثمان بن عفان وقف بر ضعفای ...
-
واژههای همآوا
-
صلوان
لغتنامه دهخدا
صلوان . [ ص َ ] (ع اِ) خرنوب الخنزیر. حب الکلی . اناغورس . رجوع به حب الکلی شود.
-
جستوجو در متن
-
سلوام
لغتنامه دهخدا
سلوام . [ س ِل ْ ] (اِخ ) (مرسل یا برکه سلوام ) در نزدیکی اورشلیم میباشد و آنرا شیلونیزگویند. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به سلوان شود.
-
باب العین
لغتنامه دهخدا
باب العین . [ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) یک از نه دروازه ٔ بیت المقدس : ... و در پهنای مسجد دریست مشرقی که آنرا باب العین گویند که چون از این در بیرون روند و بنشیبی فروروند آنجا چشمه ٔ سلوان است . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 39).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ](اِخ ) ابن السنجاری . او راست : نظم کتاب سلوان المطاع فی عدوان الطباع و اصل آن کتاب از ابی عبداﷲ محمدبن محمد ابوالقاسم بن علی القرشی معروف به ابن ظفر مکی است . وفات ابن سنجاری به سال 799 هَ . ق . بوده است .
-
سلوانه
لغتنامه دهخدا
سلوانه . [ س ُل ْ ن َ ] (ع اِ) مهره ٔ افسون که بدان زنان شوهر را از زنان دیگر بند کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شهد. انگبین . (ناظم الاطباء). || مهره ای است که آنرا در ریگ دفن کنند پس هرگاه سیاه شود از آن برآورده آب باران بر آن پاشند و آن ر...
-
ذوشوعر
لغتنامه دهخدا
ذوشوعر. [ ش َ ع َ ] (اِخ )نام وادیی است ببلاد عرب . عباس بن مرداس سلمی گوید:یا لهف ام کلاب اذتبیتهاخیل ابن هوذة لاتنهی و انسان لاتلفظوها وشدوا عقد ذمتکم ان ابن عمَّکم سعدود همان لن ترجعوها و ان کانت مجلَّلةمادام فی النعم المأخوذ البان شنعاء جلل من س...
-
مها
لغتنامه دهخدا
مها. [ م َ / م ُ ] (اِ) سنگی است مانند بلور و بعضی گویند بلور است . (برهان ). بلور. (دهار) (مهذب الاسماء). کوارتز متبلور را گویند که به نام بلور سنگ نیز مشهور است . سنگی است که از نواحی روم و صعید مصر خیزد، سفید و شفاف مانند بلور و بسیار صلب و مثل سن...