کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردماغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سردماغ
/sarda(e)māq/
معنی
سرحال؛ بانشاط.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بانشاط، خوشحال، سرحال، سرخوش، شاد ≠ افسرده، بیدلودماغ
دیکشنری
jolly
-
جستوجوی دقیق
-
سردماغ
واژگان مترادف و متضاد
بانشاط، خوشحال، سرحال، سرخوش، شاد ≠ افسرده، بیدلودماغ
-
سردماغ
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ یا دَ) (ص مر.) (عا.) بانشاط ، شادمان ، سرحال .
-
سردماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] sarda(e)māq سرحال؛ بانشاط.
-
سردماغ
دیکشنری فارسی به عربی
لوطي , مزاج
-
واژههای مشابه
-
سردماغ بودن
لغتنامه دهخدا
سردماغ بودن . [ س َ دَ دَ ] (مص مرکب ) خوشحال بودن .
-
سردماغ ،()بودن
لهجه و گویش تهرانی
سرحال،خوش ،شنگول
-
سرکیف ، سردماغ،()بودن
لهجه و گویش تهرانی
با نشاط،سرحال
-
سرکیف و سردماغ
فرهنگ گنجواژه
سرحال.
-
سرحال، سرکیف، سردماغ، سرکوک، سرذوق
لهجه و گویش تهرانی
خوب،قوی،خوشحال
-
واژههای همآوا
-
سر دماغ
لهجه و گویش تهرانی
سر حال
-
جستوجو در متن
-
سَرحال و شنگول
فرهنگ گنجواژه
سردماغ، سرکیف.
-
شوخ و شَنگ
لهجه و گویش تهرانی
با نشاط و سرحال،سردماغ