کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفقا
/rofaqā/
معنی
= رفیق
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
احبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران ≠ دشمنان
برابر فارسی
دوستان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفقا
واژگان مترادف و متضاد
احبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران ≠ دشمنان
-
رفقا
فرهنگ واژههای سره
دوستان
-
رفقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رفقاء، جمعِ رفیق] rofaqā = رفیق
-
جستوجو در متن
-
budgers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفقا
-
همگنان
واژگان مترادف و متضاد
رفقا، همقطاران، همکاران
-
corrades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفقا، ساییدن، در اثر سایش از بین رفتن
-
comrades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفقا، رفیق، همراه، شریک، مانوس
-
آشنایان
واژگان مترادف و متضاد
اقوام، دوستان، رفقا، محارم ≠ بیگانگان، غریبهها
-
موالی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آقایان، سروران، بزرگان، مولایان ۲. بندگان، تابعان ۳. یاران، دوستان، رفقا
-
رفیق بازی
لغتنامه دهخدا
رفیق بازی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رفیق باز. محبت بسیار به دوستان و رفقا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پس افتاده
لغتنامه دهخدا
پس افتاده . [ پ َ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی را گویند که در راه از رفقا بازمانده باشد. (برهان قاطع). || پس افت . اندوخته . پس انداز. ذخیره . پس افکند. پس اوگند.
-
ولی داشتن
لغتنامه دهخدا
ولی داشتن . [ وَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، داشتن متکفل هزینه ٔ عیش و عشرت خود و رفقا. توضیح اینکه وقتی یکی از لات هاچنین کسی را پیدا کند هنگام دعوت کردن و «بفرما زدن » به رفقایش میگوید بفرمائید برویم امشب ولی داریم . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال...
-
جوشش
لغتنامه دهخدا
جوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) از جوشیدن . غلیان . جوش داشتن . بجوش آمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش اسیر هوش ماست . مولوی .|| گرم گیری در معاشرت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): فلان جوششی با رفقا نداشت .
-
رفقاء
لغتنامه دهخدا
رفقاء. [ رُ ف َ ] (ع اِ) یا رفقا. در تداول فارسی ، ج ِ رِفیق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (غیاث اللغات ). ج ِ رفیق ، به معنی همراه .(از آنندراج ). مأخوذ از عربی ، یاران و دوستان و همراهان و رفیقان . ...