کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلوص
/xolus/
معنی
۱. خالص بودن.
۲. ساده و بیآلایش بودن.
۳. پاکی و سادگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اخلاص، بیآلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس، ≠ آمیزگی، اختلاط
۲. بیآمیغی، بیغشی
۳. ویژگی
برابر فارسی
سرگی، سره گی، نابی، سارا
دیکشنری
absoluteness, pureness, purity
-
جستوجوی دقیق
-
خلوص
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخلاص، بیآلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس، ≠ آمیزگی، اختلاط ۲. بیآمیغی، بیغشی ۳. ویژگی
-
خلوص
فرهنگ واژههای سره
سرگی، سره گی، نابی، سارا
-
saturation 2, colour saturation, purity
خلوص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] یکی از ابعاد رنگ که بیانگر میزان فاصلۀ رنگ از یک رنگ خاکستری با همان روشنی است متـ . نابی
-
خلوص
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - پاکی ، بی آلایشی . 2 - یکدلی .
-
خلوص
لغتنامه دهخدا
خلوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار. دارای 394 تن سکنه . آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی عبابافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خلوص
لغتنامه دهخدا
خلوص . [ خ ُ ] (ع اِ) دردی و ثفل که در تک خلاصه ٔ روغن نشیند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) بی آمیغی . صافی . پاکی . (یادداشت به خط مؤلف ).- خلوص ارادت ؛ پاکی ارادت . بی آمیغی ارادت .- خلوص اعتقاد ؛ پاکی اعتقاد : حال هر دو... در خلوص ...
-
خلوص
لغتنامه دهخدا
خلوص . [ خ ُ ] (ع مص ) ساده و بی آمیغ گردیدن . || رسیدن و پیوستن به کسی . منه : خلص الیه خلوصاً. || رهایی یافتن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خلاص شود. || ویژه شدن . (میرسیدشریف جرجانی ).
-
خلوص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xolus ۱. خالص بودن.۲. ساده و بیآلایش بودن.۳. پاکی و سادگی.
-
خلوص
دیکشنری فارسی به عربی
اخلاص , صدق , نقاوة
-
واژههای مشابه
-
saturation scale
مقیاس خلوص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مجموعهرنگهایی که ازنظر خلوص رنگ به یک اندازه با هم تفاوت دارند
-
خلوص نیت
واژهنامه آزاد
نیت پاک، کسی که کاملا نیت پاکی دارد
-
مقیاس خلوص الکل
دیکشنری فارسی به عربی
برهان
-
جستوجو در متن
-
sincerity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلوص، صمیمیت، خلوص نیت، صدق و صفا، بی ریایی