کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترانسفورماتور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترانسفورماتور
/terānsformātor/
معنی
دستگاه مخصوصی که برای کم و زیاد کردن جریان الکتریسیته به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترانسفورماتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← مبدل
-
ترانسفورماتور
فرهنگ فارسی معین
(تِ فُ تُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی ک ه برای افزودن یا کاستن الکتریسته به کار رود، مبدل (فره ).
-
ترانسفورماتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: transformateur] (برق) terānsformātor دستگاه مخصوصی که برای کم و زیاد کردن جریان الکتریسیته به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
transformator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
transvolation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
transf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
nontransforming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ترانسفورماتور
-
transcurvation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
untransformative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ترانسفورماتور
-
transverter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
transmutational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور
-
tesla transformer
فرهنگ لغات علمی
ترانسفورماتور تسلا
-
cascade transformer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور آبشار
-
step-up transformer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانسفورماتور پیشرفته