کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاشتگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چاشتگاه
/čāštgāh/
معنی
هنگام چاشت؛ وقت چاشت؛ هنگامی از روز که آفتاب برآمده باشد؛ هنگام چاشت خوردن؛ چاشتگاهی؛ چاشتگاهان: ◻︎ بسا کسا که چو من سوی خدمتش رفتند / به چاشتگاه غمین، شادمان شدند به شام (فرخی: ۲۴۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاشتگاه
فرهنگ فارسی معین
(ق .) ظُهر، نزدیک ظهر.
-
چاشتگاه
لغتنامه دهخدا
چاشتگاه . (اِ مرکب ) هنگام چاشت . وقت چاشت . زمان چاشت . چاشتگه . چاشتگاهان . هنگام خوردن چاشت . (ناظم الاطباء) : هر دو سپاه با یکدیگر برآویختند از چاشتگاه تا نماز پیشین و دست مروان را بود و خلقی از سپاه عبداﷲ را بکشتند. (ترجمه طبری ).بروز سیم نی بشب...
-
چاشتگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاشتگه› [قدیمی] čāštgāh هنگام چاشت؛ وقت چاشت؛ هنگامی از روز که آفتاب برآمده باشد؛ هنگام چاشت خوردن؛ چاشتگاهی؛ چاشتگاهان: ◻︎ بسا کسا که چو من سوی خدمتش رفتند / به چاشتگاه غمین، شادمان شدند به شام (فرخی: ۲۴۱).
-
چاشتگاه
لهجه و گویش تهرانی
محل صبحانه/ نهار، رستوران
-
واژههای مشابه
-
چاشتگاه فراخ
لغتنامه دهخدا
چاشتگاه فراخ . [ هَِ ف َ ](اِ مرکب ) چاشت فراخ . نزدیک ظهر. اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته : هر روز حاجب بزرگ علی برنشستی و بصحرا آمدی و بایستادی و اعیان و محتشمان درگاه ...جمله بیامدندی و سوار بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی . (تاریخ بیهقی ...
-
جستوجو در متن
-
غزالةالضحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qazzālatozzohā اول روز؛ اول چاشتگاه.
-
مضحی
لغتنامه دهخدا
مضحی . [ م ُ ] (ع ص ) کسی که داخل به وقت چاشتگاه شده باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). کسی که در چاشتگاه می آید. (ناظم الاطباء). || آنکه کاری را در چاشتگاه می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ضحی
فرهنگ فارسی معین
(ضُ حا) [ ع . ] (اِ.) چاشتگاه ، هنگام برآمدن آفتاب .
-
forenoons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستانداران، پیش از ظهر، قبل از ظهر، پیش از نیم روز، چاشتگاه، بامداد
-
forenoon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
forenoon، پیش از ظهر، قبل از ظهر، پیش از نیم روز، چاشتگاه، بامداد
-
ضحوة
لغتنامه دهخدا
ضحوة. [ ض َح ْ وَ ] (ع اِ) ضَحو. نیم چاشت . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). چاشتگاه . (زمخشری ). چاشتگاه یعنی پس آفتاب برآمدن .
-
چاشتگاهان
لغتنامه دهخدا
چاشتگاهان . (اِ مرکب ) هنگام چاشت . وقت چاشت .زمان چاشت . چاشتگاه . چاشتگاهی . چاشتگه : بامدادان برچکک ، چون چاشتگاهان بر شخج نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه . منوچهری .و رجوع به چاشتگاه و چاشتگاهی شود.
-
چاشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ناهار، ناهاری ≠ شام ۲. طعام چاشت ۳. صبحهنگام، چاشتگاه، میانهروز