کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرپهنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرپهنا
/porpahnā/
معنی
پربر؛ پهن؛ پهناور؛ عریض.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرپهنا
لغتنامه دهخدا
پرپهنا. [ پ ُ پ َ ] (ص مرکب ) عریض . پُروَر. پهناور. مقابل کم پهنا. کم وَر.
-
پرپهنا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porpahnā پربر؛ پهن؛ پهناور؛ عریض.
-
جستوجو در متن
-
پربر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porbar پرپهنا؛ پهن؛ عریض.
-
پهناور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pahnāvar ۱. پُرپَهنا؛ بسیارپهن؛ عریض.۲. وسیع.
-
پرپهنائی
لغتنامه دهخدا
پرپهنائی . [ پ ُپ َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرپهنا. پهناوری .
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ ُرْ وَ ] (ص مرکب ) عریض . بسیارعرض . پرعرض . پرپهنا.
-
پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pahan] pahn ۱. پخش.۲. عریض؛ پُرپَهنا.۳. گسترده.〈 پهن کردن: (مصدر متعدی) گستردن فرش بر روی زمین.
-
پهناور
لغتنامه دهخدا
پهناور. [ پ َ وَ ] (ص مرکب ) بسیارعریض . دارای پهنا، پهنادار. سخت عریض . پرپهنا. عراض . مصفح . (از منتهی الارب ). صلاطح . پهن : مجثئل ؛ پهناور و راست ایستاده . عریض ٌ اریض ؛ پهناور. رأس ٌ مفرطح ؛ سر پهناور. (منتهی الارب ). || ذوسعة. متسع. فراخ . وسی...
-
پر
لغتنامه دهخدا
پر. [ پ ُ ] (ص ) (از پهلوی اَویر ، بسیار سخت ) مملُوّ. مَلأَی . مَلاَّن . ممتلی . مُکتَتَز. مشحُون . غاص ّ. انباشته . لبالب . مالامال . لب به لب . لَمالَم . لبریز. مال مال . آکنده . مُترَع . مُؤمَّت . مغمور. بسیار. دارای بسیار از چیزی . مقابل تهی و...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر. نزر. منزور. بخس . مقابل بسیار و کثیر و زیاد وبیش و افزون . با آمدن ، آوردن ، دادن ، زدن ،...