کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همجوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همجوش
/hamjuš/
معنی
= همبسته
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
agglomerate, agglomeration, alloy, conglomerate, conglomeration
-
جستوجوی دقیق
-
azeotrope
همجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ← مخلوط همجوش
-
همجوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamjuš = همبسته
-
واژههای مشابه
-
azeotropic mixture
مخلوط همجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مخلوطی از دو مایع که در ترکیبدرصد ثابتی میجوشد متـ . همجوش azeotrope
-
high-temperature azeotrope
همجوش دمابالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] همجوشی که در دمای بالا کاربرد دارد
-
low-temperature azeotrope
همجوش دماپایین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] همجوشی که در دمای پایین کاربرد دارد
-
جستوجو در متن
-
هم بسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hambaste فلزی که با یک یا چند فلز دیگر ترکیب شده باشد؛ همجوش؛ آلیاژ.
-
هفتجوش
لهجه و گویش تهرانی
همجوش آهن ،مفرغ،قلع،سرب،مس،نقره،طلا